وبلاگ تخصصی.تحلیلی بازیگری (زنگی)

صحنه چه می تواند گفت به هنگامی که از بازی و بازیگر تهی است؟(احمد شاملو)

وبلاگ تخصصی.تحلیلی بازیگری (زنگی)

صحنه چه می تواند گفت به هنگامی که از بازی و بازیگر تهی است؟(احمد شاملو)

مثل آب برای شکلات مثل بازیگر برای تئاتر

این نوشته خوش آمدی گویی است برای ورود بازیگران لایق به خانواده تئاتر هرمزگان و جهان که صادقانه بر تاریک صحنه پانهادند تا با قدرت معنوی و تفکر خود همچنان حقیقت را از دل هنر(تئاتر) به گوش مظلوم ظالم برسانند.   

 

 

 

دهه 60 میلادی دهه ظهور سردمداران تئاتر تجربی در جهان است دهه خلاقیت و نوآوری و معماری سیستم های نوین تئاتری دهه آوانگارد بودن و کشف مرزهای ناشناخته جهان تئاتر است. برای هرکدام از این مردان بزرگ عنصری در تئاتر اهمیت ویژه ایی داشته است.

*برای استانیسلاوسکی به معنای اهمیت بازیگر بوده، برای کریگ بازیگر در عمل غیرضروری درعوض امکانات صحنه ایی اهمیت داشت. میرهولد و راینهارت بر اهمیت کارگردان تاکید داشته اند و آپیا بر استفاده از نور برشت همچون استادش پیسکاتور سروکارش با کشف سرشت آموزشی تئاتر بود.آرتو مثل استانیسلاوسکی معتقد شد که تئاتر باید آن اشاراتی که در ورای کلمات است را منعکس کند نه واقعیت هر روزه طبیعت را.تئاترآلوین نیکلاییس از بسیاری جهات نشان دهنده ترکیبی از مفهوم تئاتر بی کلام آرتو و تصور کریگ از توده های انتزاعی متحرک است.یرژی گروتوفسکی.پیتر بروک و یوجینیو باربا عاقبت مثل کوپو به جوهر تئاتر بازگشتندبه ارتباط زنده بین بازیگر و تماشاگر*

(تئاتر تجربی/اونز

در این بین برای گروتوفسکی شاید بیش از دیگر کارگردانان بیشترین اهمیت را عنصر بازیگر داشت.در واقع با حذف عناصر دیگر در تئاتر وظایف عناصر حذف شده بازیگر بر عهده می گرفت.

برای بازی و بازیگری تعریف های بسیاری شنیده و خوانده ایم.

بازیگری نوعی هدیه کردن هنرمندانه ی چیزی به دیگران است (آدلر)

بازیگری هبه کردن است.(آنتوان آرتو)

بازیگری الف در نقش ب در حالی که ج آن را تماشا می کند(اریک بنتلی)

بازی کردن بازی نکردن است(رابرت دنیرو)

یا تعریفی که برشت واستانیسلاوسکی ارائه داده اند.کلا بازیگری هنری است سوای هنرهای دیگر چرا که بازیگر در یک زمان واحد با ماهها اندیشه بر جسم.روح.سیستم عصبی.ماهیچه ها و... باید تماشاگر راه سحر کند.اینها را نوشتم که فراموش نکنیم که بازیگری دنیای مرموزی است به سادگی بپذیریم اما به سختی رهایش کنیم وقتی بازیگر می شوی محکومی که به نگاه تماشاگر و لذت بخشی برای تماشاگر. 

              (مثل آب برای شکلات مثل بازیگر برای تئاتر)

 

در این اجرا شاهد ظهور بازیگران چابک. زیرک.باهوش بودیم چرا که تعدادی بازیگر وارد عرصه تئاتر استان شده است.به فال نیک میگیریم اما نباید فراموش کنند که با ورود به این عرصه پا به دنیایی شگفت انگیز و صادق گذاشته اند و با ورود به تئاتر تی تووک باید بار سنگینی را از این بعد به دوش بکشند.و اما...

تایم بالای اجرا برای بازیگرانی نوپا بر پیکره اجرا ضربه سنگین زده بود چرا که با حضورشان بعد از گذشتن 20 دقیقه از اجرا شادابی بازیها از دست رفت.چون دیده می شد که پتانسیل این بازیگران برای مدت طولانی برروی صحنه پرورش داده نشده.اما با تنوع در اجرا از قبیل ورود و خروج بازیگران تردستی های همیشگی و رنگ آمیزی در فضا به وسیله نور و موسیقی و عناصر دیگر تئاتر تی تووک ما را از ضعف های بازیگران دور می کرد.با وجود ایجاد حس صحیح و متناسب با شخصیت توسط بازیگران در فضای صحنه جاری بود اما تماشاگر لذت کافی را از بازی بعضی بازیگران نمی برد. برای اینکه حس صحیح و متناسب با شخصیتهای نمایش را ایجاد کرده بودند نه با فضای اجرا.اما صداقت محض در بازیشان قابل تحسین است.بی چیزی در بازیگر یعنی حذف هر آن چیزی که برای بازی اساسی نیست.که در بازی بازیگران این نمایش تقریبا بود.آنچه از دورن می جوشد تقریبا بداهه است و واقعی و آنچه از بیرون می آید تکنیک است.بازیگران مثل آب برای شکلات همه از درون می جوشیدند و کارگردان لحظات کوتاهی با شناختی که بر تکنیک خود داشته به کمکشان آمده بود. 

(دکتر جان

محمد سایبانی تنها بازیگر باتجربه تی تووک که بر همه ما بازی های چشمگیر گذشته اش پوشیده نیست. اما با ادا حضورش را بر صحنه اعلام میکرد.زندگی را در اجرا از یاد برده بود.با تیپی متفاوت در اجرای خود بر صحنه ظاهر شده بود اما قالب های گذشته اش و خصلت های زیبای محمد سایبانی بر روح و جانش غلبه کرده است. او آنقدر خشن و قدرتمند.فیزیکال.جنگاور.شیاد.بر صحنه حضور خود را اعلام کرده که دیگر زندگی را بر روی صحنه برخود حرام کرده .کنترل در بازیگر باید به صورت طبیعت ثانوی در آید به گونه ایی که کاملا ناخودآگاه باشد.محمد سایبانی باید بیشتر حرکات بدنی خود را کنترل کند تا حرکاتی که به آن عادت ندارد را انجام دهد. در این اجرا محمد سایبانی را می بینیم با مجموعه نقش های رضا کیانیان و خود تهی. 

(ماما النا

سارا توکلی بازیگر نام آشنای تئاتر هرمزگان است آنهایی که در تئاتر دستی بر این معرکه دارند او را خوب می شناسند.دوری از صحنه برای او ضررهایی به بار آورده که اکنون در حال ترمیم زخم دوری چندین ساله خود از تئاتر است اما برای من قابل تحسین است که او دوباره به این هنر حقیقی پا گذاشته است در گذشته ما او را پر انرژی تر بر صحنه دیده بودیم اما بازی او در نقش ماما النا آن شادابی بازی گذشته او را به دنبال نداشت.چرا که ابزارهای بازی او هنوز نیاز به ترمیم دارد. او بعد از این اگر مایل به ادامه در این هنر بی رحم است باید بیشتر صداقت خود را بر صحنه اعلام کند.کارگردان بازیگران را به خوبی به سمت رویداد بازی.شناخت و عمل به آن هدایت کرده بود تا بتوانند صحنه را به صحنه های کوچک تر و شناخت آن صحنه و چه اتفاقی در آن صحنه می افتد برسند.سارا توکلی سلسله اعمال منطقی و مداوم نقش و اتفاقات پیوسته و دنباله دار را از دست داده بود فقط می توانستیم رد و بدل شدن دیالوگ ها را ببینیم.اما فراموش نشود که سارا توکلی با اکتیو بودن و اضافه کردن حقیقت شخصی خود به نقش و صحنه، اصالت را به اجرا آورده بود. 

(تیتا

 معصومه آقا بیگی می توانست شلاق را بردارد و برگرده اسب سرکش بازی بزند و رامش کند و ما را سحر کند از دیوانگی اسب و رام شدن اسب.او باید بر روی صحنه دست به کنش تام بزند (برهنه شدن.پوست انداختن.حمایت از زندگی و...) تا بتواند بر صحنه بی رحم هنر ماندگار شود.معصومه آقا بیگی در بازی موفق عمل کرد اما تازه برای سفر به درون تاریک راه بازیگری آماده شده است.آینده روشنش را به وضوح می توان دید اگر خود را دست خوش پیچیدگی نکند. بازی خوب در تئاتر زمانی شکل می گیرد که آنچه انجام داده ایم برای خودمان حقیقت داشته باشد.که معصومه آقا بیگی جاودانه بود. 

(روسورا.اسپرانزا)  

ماندانا لیاقت با چهره ایی بشاش و قبراق با حسی نسبتا خوب بر روی صحنه دست به لحظاتی می زند که جذاب است اما دچار تکرار می شود.وجودش پر انرژی اما نیاز به کنترل عمیق دارد.ماندانا لیاقت نباید فراموش کند که مکان و رویداد نمایشنامه را بازیگران می سازند.باید با صحنه و تماشاگر صمیمی باشد.روسورا با ورود و خروجش در صحنه سیر حرکت سازنده زندگی اش را (حسادت . شهوت . خشم . پریشانی . عذاب و...) با ماندانا لیاقت می سازد.در شرایط فرضی نمایش ماندن یک بازی خوب محسوب می شود.که او موفق بود اما در بعضی مواقع با ادا و اطوار غیر ضروری پیش می رفت. نانوشته نماند که بازی صادقانه او هم قابل تحسین است. 

(گرترودیس. عمه .نوه گرترودیس)

کارگردان از هر چیزی که مزاحم بازی بازیگرانش است آنان را فاصله داده و آنها را به سمت زندگی حرکت داده است. در جاهایی از اجرا هم به چشم می آمد که کارگردان چشم از بازی های مهم بازیگران پوشیده است و همان اندازه برایش کافی به نظر رسیده در صورتی که همان جا که ما فکر می کنیم کافیست تاره صحنه غنچه شده نیاز به آبیاری دارد برای گل شدن.چرا که در جاهایی از این اجرا تماشاگران را می بینی که همذات پنداری خود را از دست می دهد.در این میان بازی مریم نحوی با شخصیتی کاملا سرکش از درون و نشاط آور و یک انقلابی که در این برهه از زمان تماشاگر تشنه آن است وارد می شود...مریم نحوی در ابتدا ساده و زیبا به چشم می آید اما در جایی از داستان که باید تحولی در گرترودیس صورت بگیرد نیروی و پتانسیل او جواب گو در رساندن بازی خود به دل تماشاگر و همراه کردن او با درام نیست. تبدیل به بازی کلمات و جا به جایی در صحنه می شود اما حس زیبایش بازهم قابل تحسین است.مریم نحوی در بازی نقش عمه بسیار با صداقت کمدی موقعیت را تعریف کرد.اما باید بداند این اجرا برای او شروعی خطرناک است او برای ماندن بر صحنه باید دلسوزی از خود دور کند و خود در مقابل خود بی رحم باشد. 

(چنچا . خووان)

راحت.پرتنش.ساده.فریبا.دغل کار.زیرک.پر انرژی و باهوش او دارای حضور صحنه ایی خوبی است.او می پرد.او می گوید هستم مرا ببینید.زندگی می کند.حل شده ام مرا مزه کنید.الهام اسکندری خود را به یک بازی صادقانه عاری از ادا های بی خود رسانده بود.فضای بازی را طوری برای خود ساخته بود که با خروجش احساس می شد چیزی از صحنه کم شده است یا با ورودش گویی دوباره درامی نو شکل می گرفت.از تکنیک خاصی بهره نبرده بود هر چه دیده میشد از درون او جوشش داشت.ساده و روان بازی کردنش تحسین برانگیز است. الهام اسکندری می تواند جریان ساز باشد در بین زن های بازیگر.تمام کسانی که به دیدن این نمایش آمده بودند از بازی او لذت کافی را بردند و این کار او را سختر می کند چون تماشاگر او بعد از این او را فریباتر می خواهد.بزرگی به من گفت و من هم به الهام اسکندری می گویم.قهرمانی آسان است اما حفظش سخت است. 

(ناچا.فرشته)

با انتخابی که کارگردان داشته برای این شخصیت فاطمه جعفری موفق عمل کرده.حفظ ظاهر بازی که یکی از تکنیک های بازی است توانسته به خوبی از پس ظاهر نقش بر آید.هرجند جاهایی او را در نمایش احساس نمی کنیم اما راحتی او بر روی صحنه خود گواه این است که او به شناخت خوبی از درام و شخصیت رسیده است.فاطمه جعفری در ابتدای نمایش مثل همه بازیگران سرزنده عمل می کند.اما جاهایی از نمایش که باید نسبت به شرایط موجود در صحنه عکس العمل نشان دهد درونی عمل نمی کند.تماشاگر زیرک ما با باز شدن دهان خنده را نمی پذیرد و با جمع کردن صورت گریه را فبول نمی کند.بلکه تماشاگر درون این دو حالت را می می خواهد.فاطمه جعفری در این مورد زیاد موفق عمل نکرد. اما حضور صحنه ایی خوبی می تواند داشته باشد او هم انرژی خود را برای 90 دقیقه اجرا کنترل نکرده بود.  

(پدرو)

وقتی سکوت در درون شخصیت به وسیله نویسنده جان می گیرد کار بازیگر را دو چندان از صحنه های پر حرف در نمایش می کند.علیرضا پور سرحدی با فیزیکی زیبا و هدفدار اما نگاه هایی که بر اثر اجراهای پیاپی سحر و جادو خود را به نگاههای روزمرگی رسانده است.لحظاتی را می توانست علیرضا پور سرحدی در اجرای مثل آب برای شکلات ایجاد کند که حتی در بازیگری استان جریان ساز باشد.اما کنترل نکردن بازی اش جاهایی از نمایش در ذهن تماشاگر به عنوان یک شخصیت تاثیر گذار درام و تفکرات کارگردان به فراموشی سپرده می شد. او باید به دست بیاورد در لحظه بودن و در لحظه ماندن بدون از دست دادن تمرکز و شرایط فرضی به منظور دست یافتن به کنش و واکنش حقیقی در یک شرایط فرضی.منظور از کنش و واکنش حقیقی این است که دوری گزیدن از بازی تصنعی و رفتن به سوی بازی تکلیف دار که در علیرضا پور سرحدی کم دیده می شد.و موفق شد.اما باور پذیر نبود.زیرا در لحظه نمی ماند.کنش های یک بازیگر، به تمرکز کردن در کنش ها و واکنش های عاطفی و فیزیکی بازیگر مقابل بستگی دارد.تغییر حس.فیزیک.دیالوگ.اعمال.کنش و...نباید برای تنوع انجام شود.بلکه تنها زمانی روی می دهد که بازیگر احساس کند با توجه به تغییر انرژی دریافتی از طرف مقابل نیاز به تغییر دارد.این که علیرضا پور سرحدی چقدر خود شخصیت درام بود یا نه، خودش بهتر از هر کسی می داند. 

(خوزه و مارکو)

(آلکس)

بازیگر با اضافه کردن حقیقت شخصی خود بر صحنه به ماجرا اصالت می بخشد.اما بازیگر باید در این میان مراقب باشد که شخص خود و رویایی خود را بر صحنه جاری نکند.بلکه با آنها کار کند.یاشار محسنی و امیر علی سی سی پور موفق بودند.همین امر دست آنها را باز گذاشته بود که راحتی را بر صحنه حس کنند اما مهمترین ابزار بازیگر کنترل است که آن را از دست داده بودند.و کارگردان هم برای هدایت آنها کوشش کافی نکرده بود.صدایی که یاشار محسنی برای خوزه ساخته بود مانند شخصیتی که پیمان بخشی در نمایش فن تف با آن دست و پنجه نرم می کرد و امیر علی سی سی پور هم ما را به یاد بهروز عباس دشتی در نمایش تنها سگ اولی...(مکبث) می انداخت.تقلید ابزار بازیگر است اما نه به شکل عریان.باید روح زندگی بازی هم در این ابزار بازیگر، باشد.

این اشتباه است که بازیگر فکر می کند باید خود را خنده دار جلوه دهد.بلکه در حقیقت باید به باور صحنه ایی معتقد باشیم.تا اینکه تماشاگر صحنه را باور کند آنچه به عهده بازیگر است این است که موقعیت را تا آنجا که ممکن است به شکل واقعی به طور کامل باز آفرینی کند.نتیجه اجرا به خودی خود خنده دار از آب در می آید.دوباره اشاره می کنم که بازیگر نباید فراموش کند که مکان و رویداد نمایشنامه را می سازد،نه کلمات......  

 

 

.... و اینکه دنیای بازیگری همواره از سویی پر از مسئله و پرسش و از سوی پر از نطریه،راهکار و پاسخ بوده است.در جریان تحولات بازیگری،به ویژه از اواخر قرن 19 تا امروز،مهمترین دغدغه هر بازیگر حرفه ایی در هر کجای جهان همواره این بوده است که،( چگونه و از چه راهی می توان به یک بازی عالی جذاب باورپذیر و به یادماندنی دست یافت؟) و تلاش همه نظریه پردازان،کارگردانان و معلمان بازیگری نیز بر دست یافتن به پاسخ و شیوه های علمی و عملی برای این پرسش متمرکز بوده است. در پایان سر تعظیم فرود می آوریم در برابر نسل جدیدمان که برای کشف مرزهای ناشناخته بازیگری و صادقانه بر صحنه زیستن تلاش می کنند.این سر تا زمانی در برابرشان بالا نمی آید که خود را درگیر غرور روزمره گی انسان نکنند.  

(به امید روزهای نورانی

  

  

گپی ایمیلی با کارگردانان نمایش های برگزیده جشنواره تئاتر 24

جعفرقاسمی

                                         ( ابوذر )

مدت 12 ساله کار تئاتر میکنم . ساکن شهرستان میناب و عضو گروه ابوذر میناب هستم اگه بخوام مختصر فعالیت های خودمو در این رشته بگم . شرکت در جشنواره های متعدد استان و شهرستان و کشوری را در کنار کارگردانان خوب مینابی آقای سبحانی ، رحیمی ، غلامشاهی ، بهنامی را داشتم.

ایوب رحیمی

                               ( از سال 1379)

متولد 1363 شهرستان میناب . فعالیت خود را از سال 79 در مدارس آغاز کردم . تا سال 85 بعنوان بازیگر در گروه تاتر انگاره بودم . و از سال85 گروه تاتر ابوذر را که بنام شهید ابوذر عبد الله پور هست تاسیس کردم . و به همراه دوست عزیزم آقای جعفر قاسمی آن را اداره میکنیم. کارگردانی را از سال 85آغاز کردم . حضور در جشنواره های سوره ، مونولوگ ، خیابانی سوره ، تاتر تک میناب و استانی را بعنوان کارگردان تجربه کرده ام . نویسندگی را از سال 1383 آغاز کردم و موفق به نوشتن نمایشنامه های محراب سرخ ، جهان زیر پای آیین ماست ، درنج ، یاسهای خونی ، خونه ماه کجاست ، به همین سادگی و... شدم و در جشنواره های استانی ، فجر و شهرستانی و سراسری بعنوان بازیگر حضور داشتم

امین سالاری (عبدالمحمد)

(دومی به جرم هرمزگانی نبودن چند تن ازعوامل از جشنواره استانی حذف شد )

متولد 1367 بندرلنگه فوق دیپلم نمایش ودانشجوی ترم 8 کارگردانی تئاتر در دانشگاه سوره تهران هستم از سال 1380با عنوان ققنوس بندرلنگه (هرمزگان در نقشه ایران به شکل ققنوس شبیه میدانیم) فعالیت گروهی خود را آغاز کردیم وبا نمایش پرواز برفرازابرهای تاریک اولین نمایش جدی خود را کارگردانی کردم که در سال 1383به عنوان برگزیده جشنواره تئاتر دانش آموزی کشور شناخته شد و درجشنوار تئاتر استانی در بخش جنبی به اجرا در آمد.پس از این اجرا دوره جدیدی در تئاترم به وجود آمد که همان رفتن به دانشگاه تئاتر برای دوره کاردانی بود .و به مدت 3 سال در خراسان جنوبی مشغول تحصیل شدم .سه سالی که تفکر تئاتری من وجهان بینی مرا تراش داده وبرای اولین بارشکل داد.حاصل حضور من در خراسان جنوبی تجربه بیش از 7 نمایش به عناوین بازیگر دستیار و کارگردان بود که از شاخص های این سالها میتوانم دریافت جایزه بازیگری دوم جشنواره تئاتر کشوری ایثار ونیز بازیگری اول جشنواره تئاتر استانی خراسان جنوبی اشاره کنم وتجربه حضور در جشنواره تئاتر فجر به عنوان بازیگر با نمایش حجله در آتش به نویسندگی وکارگردانی حسین ابراهیمی.قبولی در مقطع کارشناسی ام در دانشگاه سوره تقریبا همزمان با میزبانی بندر لنگه در جشنواره تئاتر استانی بود ومن برای میزبانی آبرومند جشنواره ونیز خالی نماندن نام بندرلنگه درمیان کارهای جشنواره به شهرم بازگشتم ونمایش جای پای خالی نوشته حسین ابراهیمی را با دوستان مشغول به تمرین شدیم.همان نمایشی که به سختی مجوز ورود به جشنواره گرفت ودر جشنواره استانی به عنوان نمایش دوم با جایزه دوم کاگردانی به جشنواره منطقه ای راه یافت در آنجا تمام جایزه ها شامل کارگردانی اول بازیگری اول طراحی صحنه متن و...را دریافت وبه فستیوال بین المللی فجر راه یافت و در سالن مولوی تهران اجرا شد.و من جوان ترین کارگردان جشنواره تئاتر فجر نام گرفتم.در این سالها من در تهران درس خواندم وسالی یک بار به عنوان وظیفه در جشنواره استانی شرکت کرده ام که حاصل آن در استان هرمزگان نمایشهای فقط کف،همش همین _رویای تفتیده و من خدا را دوست دارم بود که اولی را هنوز نمیدانم چرا از لیست داوری خارج کرده بودند.دومی نیز بسیار جنجال برانگیز شد و به جرم هرمزگانی نبودن چند تن ازعوامل از جشنواره استانی حذف شد اما بسیار موفق ترشد.به عنوان نمایش برگزیده جشنواره تئاتر مقاومت به جشنواره بین المللی تئاتر فجر راه  یافت ودر بخش مسابقه ایران شرکت کردیم وموفق به کسب جایزه طراحی صحنه شدم .ونمایش سوم هم امسال در جشنواره تئاتر استانی اجرا شد که نتیجه حاصل شده را میدانید.در سال های حضور در دانشگاه سوره ودر تهران در نمایش هایی به کارگردانی دکتر صادقی، رهام مخدومی ،گیتا بهادری افسانه زمانی  و...به عنوان بازیگر یا دستیار کارگردان حضور داشته ام که برخی در سالن های حرفه ای تهران نظیر تئاتر شهر وسنگلج اجرای عمومی داشته اند همچنین به عنوان کارگردان نمایش سیاهچاله ها را درسالی که گذشت برای جشنواره تئاتر بین المللی دانشجویی تولید کردم که جایزه موسیقی را از آن خود کردیم جشنواره تئاتر دانشگاه سوره که امسال دوره پنجم آن برگزار میشود جشنواره ای است آکادمیک که با طرح وایده چند تن از دانشجویان این دانشگاه آغاز شده ونمایش های اوشار-مانکنها وسه گانه سوءزن وسوسک به کارگردانی اینجانب درسه دوره برگزیده شده ویک دوره نیزبه عنوان دبیر بخشهای آیینی سنتی و نمایش نامه نویسی در آن حضور داشته ام مهم ترین ویژگی گروه تئاتر امید ققنوس بندر لنگه به اعتقاد خودم آکادمیک بودن آن است.اعضای اصلی گروه شامل امین خالد راهبر محسن جعفری بهنام پانیزه عبدالله گذیری محمد داستان وخانم ها مریم حسینی و راضیه سالاری میباشد که بیش از نیمی از گروه را دانشجویان تئاتر تشکیل میدهد .

جعفرقاسمی

            ( کبر وغرور کاذبی در ما  وجود دارد )                          

جشنواره بیست و چهارم را از لحاظ کیفی درمورد تولید کارها اگر بخواهم نظرم رو بگم کیفیت آثار امسال نسبت به سال گذشته بسیار ضعیف تر دیدم البته با احترام به همه آثار . این معضل شاید بر میگردد به کنار کشیدن بعضی از نخبه های تئاتر استان از جمله علی زارعی ، ابراهیم پشت کوهی و.... از جشنواره استانی یا هم کبر و غرور کاذبی که در ما وجود دارد حتی اجازه حضور آنها را در کنار خود نمیدهیم .

ایوب رحیمی

 

         (دیگر کسی حق ندارد اثر ضعیف به جشنواره تحویل بدهد)

جشنواره 24 را از نظر کیفی مطلوب ندیدم . این جشنواره باید با کیفیت آثار مواجه شود . بطور کلی آموزش را در جشنواره کم دیدم . نقطه عطف این جشنواره حضور داوران سرشناس که از اساتید تاتر ایران هستند بود و دیگر نقطه عطف آن حضور و استقبال مردم بستک . سال گذشته یکی از دوستان که با هم صحبت میکردیم میگفت : دیگر کسی حق ندارد اثر ضعیف به جشنواره تحویل بدهد ولی متاسفانه اینگونه نشد. حتی ما هم به آن کیفیت مطلوب نرسیدیم.

امین سالاری (عبدالمحمد)

 (نقش مراجع ذی ربط تئاتر برای همه گیر شدن این موفقیت های هنری چیست؟)                

جشنواره تئاتر استانی هرمزگان به ایستگاه 24 رسید .از آن گذشت و خاطره ای ماند و چند نکته اما 24 دوره برگزار شدن یک رویداد هنری بیانگر تداوم و استحکام آن می باشد و نیز باید تجربه نیز به آن افزود ایده ی چرخشی بودن میزبانی جشنواره در نگاه اول بسیار زیبا و ستودنیست.تجربه برگزاری جشنواره درشهرستان بندرلنگه راهرگز از یاد نخواهم برد چرا که تاثیرات مثبتش را هنوزدر پیکره فرهنگ و هنرشهرستان مشاهده میکنیم. شهرستان بستک نیز همینگونه تاثیرات را مطمعنا دریافت خواهد کرد.اما نکات منفی نیزدراین ماجرا موجود است.آیا همه شهرستان های استان هرمزگان ظرفیت های نرم افزاری و سخت افزاری برگزاری چنین رویدادی را دارند؟ امکاناتی نظیر سالن های مناسب اجرای تئاتر یا محیط های تخصصی تری مانند پلاتو وبلک باکس در شهرستان هایی نظیر بندر لنگه. بستک .حاجی آباد پارسیان .خمیرو.. برای چند نفرهنرمند تئاتر موجود است؟مخاطب چه؟ این تعداد انگشت شمار که قطعا بسیار سخت کوشند چقدر آموزش دیده اند و تئاتر چقدر برایشان جدیست؟ تئاتر امروز در هرمزگان برای پیشرفت و به روز بودن تنها یک راه دارد:( علمی شدن ) .نمایش در استان هرمزگان سابقه دارد و روزهای طلایی زیادی را پشت سر گذاشته است.ولی امروز اگر نامی در تئاتر کشور داشته باشد مدیون افراد یا گروه هایی اندکی است که با تکیه بر خلاقیت هایشان موفق به خلق آثاری در خور شان کرده اند. حال سوال مهم تری مطرح میشود : نقش مراجع ذی ربط تئاتر برای همه گیر شدن این موفقیت های هنری چیست؟  البته نمی توان از حرکت خوب انجمن نمایش در راه اندازی کارگاه های آموزشی در شهرستان ها و مرکز استان نادیده گرفت.حرکتی که تاثیرات آن را در کوتاه مدت مشاهده می کنیم: (اجرای نمایش بستک در جشنواره.تولید سه نمایش در پارسیان و تشکیل کارگاه نمایشنامه نویسی اینترنتی آل درحاجی آباد ) چنین فعالیت هایی در صورتی زنده وشاداب می ماند که دنباله دار شود و افراد خواهان مورد حمایت قرار گیرند.و نباید فراموش کنیم که باید همه ما خانواده تئاترباید برای آن تلاش کنیم .نکته منفی دیگری که به شدت سلامت تئاتروجشنواره تئاتر استان را تهدید می کند حواشی آن است. جشنواره تئاتر استانی به جای آن که محلی برای تبادل اندیشه باشد، تبدیل به قله آمالی شده که همه میخواهند آن را فتح کنند و برای این امردست به دامن هرعمل ناشایستی میشوند.اگر کمی با خود صادق باشیم و به اتفاق های سه چهار سال اخیر جشنواره تئاتر استانی دقت کنیم به راحتی منظور حرف را در میابیم. لابی کردن ها ، تخریب اشخاص و زیر سوال بردن های جهت دار و نیزعدم پرداخت به موفقیت های دوستانمان راهیست که در پیش گرفته ایم  کارشناسان تئاتر را بی تجربه و افراد باتجربه مان را فاقد ارزش کارشناسی میدانیم و این تنها یک دلیل دارد ( ضعف ما و تغییر یافتن معیارهامان).

جعفر قاسمی

   ( ایرادی که در مورد آثار میگیری این ایرادات در اثر خود شما نباشد)

اما در مورد کار بندر لنگه ، من به آقای امین سالاری تبریک میگم و به تک تک اعضای گروهشان ، به جرات میگم یکی از آثار خوب جشنواره بود . که به حقش رسید . من به خود آقای سالاری گفتم امیدوارم ایرادی که در مورد آثار میگیری این ایرادات در اثر خود شما نباشد . که انصافا ندیدم. من همیشه این حرف رو به دوستان میگم تمام رسالت بازیگر، کارگردان و تمام اعضای گروه نمایشی انتقال صحیح داستان به مخاطب است . حالا هر سبک و شیوه اجرایی که میخواهد باشد . گاه با کلام و گاه بی کلام . که آقای سالاری و گروهش این کار رو به نحو احسن انجام داده بودند.

ایوب رحیمی

            (بازی ها در بعضی از جاها باور پذیر نبودند) 

بندر لنگه مدتی است که با مطالعه عمل میکند. با مرکز در ارتباط است و آموزش علمی وعملی میبیند. میتوان آنها را موفق دید. ولی یادمان باشد که هیچ اثر تاتری کامل نیست و نقص هایی را به همراه دارد. شیوه خوبی را در پیش گرفته بودند فقط میتوان گفت بازی ها در بعضی از جاها باور پذیر نبودند ولی در کل اثر خوبی را به نمایش گذاشته بودند . به آقای سالاری و گروهشان تبریک میگویم.

امین سالاری (عبدالمحمد)

..................................................

جعفر قاسمی

                  (جشنواره ها خود عامل این پست رفت شده اند)   

البته بنده کوچکتر از آنم که بخواهم در مورد یک دهه تاتر استان اظهار نظر کنم اما برای اینکه ادای دین به سوال شما کرده باشم فقط چند مورد را اشاره میکنم . اول اینکه ما در ده سال اخیر آثار بسیار خوبی در زمینه تاتر داشتیم اما من احساس میکنم یکی از چیزهایی که باعث پست رفت ما شده تکراردر تولیدآثار ماست یعنی اینکه هر سال کار هر سال قبلمان را تکرار میکنیم . متاسفانه استفاده از نشانه های بی منطق که تصویری بی منطق تر تحویل مخاطب میدهیم. البته ناگفته نباشد جشنواره ها خود عامل این پست رفت شده اند . چون در جشنواره ها مخاطب فراموش شده و داوران بیشتر مورد توجه قرار میگیرند. البته ده سال پیش من تازه دو سال بود که وارد تاتر شده بودم. امیدوارم که نظر بنده مورد آزار دوستان نشده باشد


ایوب رحیمی

 (حال باید ببینیم که ما هم طبق زمان و موقعیت خود پیش میرویم یا نه)


هرچند مقایسه کردن تاتر ده سال پیش با تاترامروز کارصحیحی نیست ولی برای اینکه بتوان تاترامروز را با ده سال پیش مقایسه کرد ابتدا باید گذری به آثار گذشته و آثار امروز داشته باشیم. آثار گذشته با موقعیت و زمان خودش تعیین و اجرا میشد و درهمان زمان به روز بود برای همین موفق جلوه میکردند . حال باید ببینیم که ما هم طبق زمان و موقعیت خود پیش میرویم یا نه و به روز کار میکنیم یا خیر. ما میتوانیم متون 70 سال قبل هم به روز کنیم و از آنها پند بگیریم. و موفق باشیم. به نظر بنده باید آثارمان را طبق منطق و اصول بنا کنیم تا بتوانیم موفق باشیم.

امین سالاری (عبدالمحمد)

                               ( کارتون ابزورد بود)

سال اول راهنمایی بودم که گفتند می خواهیم برویم جشنواره تئاتر ! نمی دانستم یعنی چه و پرسش ها آغاز شد.کجا می رویم ؟چرا میرویم؟ آنجا چه می کنیم ؟به غیر ما چه کسان دیگری می آیند و...قشم برای مسابقه تئاتر کارمان را اجرا میکنیم و اجرای دیگران را میبینیم از همه ی شهرهای استان می آ یند.ومن دانستم که تئاتر می تواند جدی تر از آن چیزی باشد که در ذهنم بود پس تمرین کردیم و من سلسله حرکاتی که نمی دانستم چیست را به عنوان بازیساز انجام دادم وپس از بازبینی وتایید آن چند نفر که بازبین بودند ما را به جشنواره پذیرفتند وقرار شد ما در بخش جنبی جشنواره اجرا داشته باشیم ...قشم خیلی عجیب بود البته بهتر است بگویم آدم های جشنواره قشم در نظرم عجیب بودند موها و ریشهای بلند...حتی عجیب تر اینکه برخی وسط سرشان را هم تیغ زده بودند و گروهی با یک کامیون برای آوردن دکورش آمده بود.جشنواره آغاز شد ونمایشها یکی پس از دیگری اجرا می شد سرزمین آدمک های مقوایی .دیرابوت .فیروزه که میخواند.معشوقه من خواب است وچند نمایش دیگر که نامشان در خاطرم نمانده یه چیز دیگر هم بود که در جشنواره اتفاق می افتاد .نقد وبررسی کارگردان ها و نویسندگان  جایی می نشستند و بقیه از آنها سوال میکردند نکته جالبی که از نقد و بررسی ها یاد گرفتم چند سوال وچند جمله بود

_ چرا این متن رو انتخاب کردید؟

_ یه جاهایی ریتم افتاد

 _ میزان هاتون خوب نبود 

_ ما بومی کار میکنیم شما پست مدرن

_ما پست مدرن کار میکنیم شما بومی

_ کارتون ابزورد بود

و من به دنبال یادگیری وآموختن گوش دادم و آموختم که اگر اجرایی خوب نباشد یا ریتمش افتاده یا میزانش خوب نبوده است وپس از پرسش فراوان دانستم که میزان صحنه یا میزان سن همان ترازوی صحنه است!نکته آموزشی دیگر برایم این بود که تئاتر یا بومی است یا پست مدرن بومی را میدانستم به چه کارهایی میگویند و پست مدرن را هم آنجا آموختم اجراهای عجیب وغریب را اینگونه می نامند.همه را یاد داشت کرده بودم و خوشحال ازآموخته هایم جشنواره تمام شد.حال دیگر میدانستم تئاتر چیست پس گروهی راه انداختیم وشروع به کار کردن کردیم ...نمایش ها را سریع اجرا میکردیم وحواسمان به کج وراستی صحنه هم بود و دوست داشتیم عجیب کار کنیم تا خاص باشیم.

جشنواره بعدی که در خاطر دارم بندرعباس بود و میگفتند همه ی بزرگان تئاتر هرمزگان در این جشنواره حضور دارند که البته داشتند بااشتیاق اجرا ها را میدیدم حیرانی ها .کیکنک وکفتار .صفردرجه زیر صفر.دیوان نان وچگونه کولی کر مرغ دریای روی آب را خورد.در این جشنواره با افراد جدید زیادی آشنا شدم که حرفای تکراری میزدند و البته دانستم که لابی چیست واین که در تئاترهم پارتی بازی جولان میدهد با چند نفر که حرف هایشان جوردیگری بودهم آشنا شدم و من که همیشه به دنبال شکل های دیگرهرچیز می گشتم جذب شدم و شنیدم و یاد گرفتم که اجرا را اول باید دید و لذت برد و بعد به نکته های خوب یا بد آن پرداخت و نیز با موجودی آشنا شدم به نام کتاب !...سال ها گذشت و من و تئاترهرمزگان رشد کردیم .من سنم بیشتر شد و تئاتر هرمزگان علمش و تجربه اش بیشتر شده . و من حالا 24 سال دارم و دو اثر در جشنواره فجر اجرا کرده ام و ترم 8 کارگردانی تئاتر هستم.حال دیگرابراهیم در تئاتر شهر اجرا میرود و مهران دربخش بین الملل فجر اجرا میکند رضا غریب زادهو مجید سرنی زاده  فستیوال های بین الملی دعوت میشوند و حتی همه تئاتری ها در یافته اند که اجرای عمومی برای تماشاگران واقعی چه لذتی دارد...

حالا دیگر تئاتر هرمزگان به گفته دوستان تئاتری از قطب های تئاتر کشور است !

وقتی به جلسات نقد و بررسی نگاه میکنم باز سوال ها و حرف هایی آشنایی به چشم می آید:

_چرا این متن رو انتخاب کردید؟

_ یه جاهایی ریتم افتاد

_میزانسن هاتون خوب نبود

_ ما بومی کار میکنیم اما بومی متفاوت

_کارتون ابسورد بود